کد مطلب:140388 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

شجاعت شوذب غلام با اخلاص عابس بن شبیب شاکری و شهادت آن با سعادت
پس از آنكه تعداد بسیاری از اصحاب باوفای امام علیه السلام شربت شهادت نوشیدند و معدود قلیلی از یاران حضرت با حالی تشنه و خسته باقی بودند و آن هم بوضعی بودند كه ملائكه ملاء اعلی و قدوسیان عالم بالا بر حال زار ایشان می گریستند از محمد بن ابیطالب روایت شده كه عابس بن شبیب شاكری در حالی كه غلامش شوذب نیز همراهش بود محضر امام رسید، این جوان در اخلاص و چاكری نسبت به ساحت مقدس حضرت حسینی سلام الله علیه گوی سبقت را از دیگران ربوده بود وی پس از آنكه همه صحنه های دلخراش روز عاشوراء را دید و داغ فراق همه شهداء را لمس كرد و ناسزاهای اسقیاء را به گوش خود شنید مثل مار ارقم از غصه به خود پیچید، غلامش نگریست و گفت:

ای غلام در خاطر چه داری؟

غلام گفت: هیچ در خاطر ندارم مگر آنكه جنگ كنم و زمین را از خون دشمنان رنگ نمایم.

عابس او را تحسین كرد و آفرین گفت سپس به او فرمان داد كه نزد امام علیه السلام رود و از حضرتش اذن جهاد بگیرد.

غلام محضر سلطان كونین مشرف شد، سلام كرد و اذن خواست.

امام علیه السلام اذنش داد.

غلام پس از آن رو به میدان نهاد.

شعر



جگر خسته آمد به میدان جنگ

چو در بحر قلزم شناور نهنگ






ز پولاد تیغ آتشی برفروخت

از آن بیشه كفر بی حد بسوخت



آن دلیر كارآمد مانند شیر شكاری در عرصه گاه نبرد داد مردی و مردانگی داد از كشته پشته ها ساخت و صحنه كارزار را از خون كثیف آن دغل مردم رنگین نمود، عاقبت ضعف و خستگی بر وی مستولی شد تشنگی و گرسنگی عنان اختیار را از دستش ربود، سواره و پیاده بر وی هجوم آوردند و از مركب به زیرش انداختند و سپس بدن او را قطعه قطعه كردند رحمة الله علیه خوشا بر حالش كه چنین سعادتی نصیبش شد و نام نامی و اسم سامیش در زمره شهداء ثبت و ضبط شد چنانچه در زیارت شهداء آمده است:

السلام علی شوذب مولی شاكر....